شب نشینی با خدا


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

شب نشینی با خدا


جستجو


موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

  • salary76
  • salary76
  •  
       
      سخنان رهبر در مورد بسیج    

     شما بسيجي ها بايد به گونه اي رفتار كنيد، كه احترام و محبت مردم جلب شود. شما بايدنمونه اخلاق و تواضع و مهرباني و رعايت مقررات باشيد. آن كسي بسيجي تر است كه مقررات را بيشتر رعايت مي كند، به خاطر آنكه اين فرد بيشتر از همه براي نظام دل مي سوزاند، و مقررات، لوازم قطعي اداره درست نظام است.
    از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت جمع كثيري از بسيجيان نمونه 68/4/6
    ******
    - سپاس وستايش و تمجيد و تحسين فراوان خود را بر جوانان بسيجي مؤمن در سرتاسركشور، اين دلهاي پاك، اين دلهاي تپنده با عشق به خدا، با ايمان به حقيقت،با اخلاق و با صفا، نثار مي كنم.
    از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع نيروهاي شركت كننده در مانور عظيم طريق القدس 76/2/3
    ******
    - من به بسيجيان عزيز فعّال اين كشور علوي و فاطمي، عرض مي كنم؛ اميرالمؤمنين عليهالصّلاه والسلام را الگوي خودتان قرار دهيد كه بهترين و بزرگترين الگوبراي بسيجيان مسلمان در همه عالم، علي ابن ابيطالب عليه السلام است.
    از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با مدّاحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) 73/9/3

     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [چهارشنبه 1396-09-29] [ 01:54:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      پنج سوال درباره جهنم    

    سؤال اوّل‌
    مارها و عقرب‌ها در جهنّم مأمور عذاب چه طایفه‌ای هستند؟

    1) بخیل           2) بد اخلاق               3) آزار دهنده‌ی مردم

    ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)  فرمودند::

    مارهایی هستند در جهنّم به بزرگی شتر! وقتی که مجرمی را نیش می‌زنند، تا چهل سال درد آن سـاكت نمی‌شود. این مارها برای كسانی هستند كه در دنیا بخیل، بداخلاق و اذیّت كننده‌ی مردم بوده‌اند.

    4)كسی كه خمس و زكات مال را ندهد.

    ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

    اگرخداوند به كسی مال و ثروت بدهد امّا او حقوق واجب (زكات و خمس) را نپرداخته باشد، همان مال را به صورت ماری درمی‌آورد و به گردن او می‌اندازد. مار دایم او را نیش می‌زند و می‌گوید: من مال ذخیره شده‌ی تو هستم كه در دنیا حقوق واجب آن را نپرداختی و انفاق ننمودی . محجه البیضا ج 8

    5) تارك الصَّلاة 6) مانِعُ الزَّكاة 7) شراب خوار 8) كسی‌كه عاق والدین شده است  9) كسی كه در مسجد از دنیا سخن می‌گوید.

    ـ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند:

    در قیامت مـاری بسیار بزرگ … بـه نـام “جریـش” سـر خود را از جهنّم بیرون می‌آورد و با صدای بلند فریاد می‌زند:

    اَلجوُع! اَلجوُع! اَینَ اَهلی؟ اَینَ اهلی؟

    گرسنه‌ام! گرسنه‌ام! اهل من كجایند؟

    جبرئیل می‌گوید: غذای تو چیست؟

    در جواب می‌گوید:

    1) کسی که نمازش را ترک کرده است. 

    2)كسی كه زكات مال را نپرداخته است.

    3)شراب خواران 

    4)كسانی كه عاق والدین شده‌اند.

    5)كسی كه در مسجد به كلام دنیا تكلّم نماید. (در مسجد كه محلّ عبادت است، به امور دنیایی بپردازد.)

    این پنج گروه را، مانند مرغی كه دانه از زمین جمع می‌كند، می‌بلعد و به آتش می‌برد.المواعظ العددیه باب 5ص156

    ـ مشابه همین روایت، روایتی است كه عقربی بزرگ از جهنّم می‌آید و می‌گوید:

    چه كسانی با خداوند و رسولش جنگ داشتند؟

    به آن عقرب می‌گویند: چه كسانی را می‌خواهی؟

    او همان پنج گروه مذکور را می‌گوید، با این تفاوت كه در این روایت به جای عاقّ والدین، رباخوار آمده است.همان مدرک (فصل پنج گانه)  

    ‌سؤال دوّم: 
    جهنّم زندان جمعی است یا فردی؟ 

    بستگی به نوع گناه و جرم دارد.
    ـ از بعضی آیات جمعی بودن استفاده می‌شود:

    «…كُلَّمَا دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتَّی اِذَا ادَّارَكوُا فیِهَا جَمیِعاً قَالَتْ اُخْراهُمْ لِاُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلآءِ اَضَلُّونَا فَأتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ… »   

    قوم دیگر را لعن کنند تا آن‌گاه که همه را آتش دوزخ فراگیرد و آن‌گاه زمـره‌ی آخرین با فرقه‌ی اوّل گویند: خدایا! اینان ما را گمراه کردند پس عذابشان را در آتش افزون و شدیدتر و مضاعف گردان! سوره مبارکه اعراف آیه 38

    ـ از بعضی آیات فردی بودن و تنگی جا استفاده می‌شود:

    «وَ اِذا اُلْقوُا مِنْهَا مَكَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنَالِكَ ثُبُوراً » ؛‌و چون كافران را در زنجیر بسته، به مكان تنگی از جهنّم درافكندند، در آن حال همه فریاد واویلا از دل بر كشندسوره مطففین آیه15

     سوال سوم

    آیا بدن ضعیف انسان، طاقت این نوع عذاب‌ها را دارد؟

    اگرچه بدن انسان در قیامت همین بدن جسمانی دنیایی است، ولی به قدرت خداوند طوری در آخرت سخت و محكم می‌شود كه با بدن دنیایی قابل مقایسه نیست.

    بدن اخروی در لطافت و غلظت، تابع لطافت و غلظت نفسی است كه به آن تعلق دارد؛ یعنی دل مؤمن در نهایت لطافت و نرمی و زیبایی و نفس و دل كافر، در نهایت سختی و غلظت است؛ چراكه در مقابل حق خاضع نبوده است. پس در آخرت هم بدنش مثل نفسش در نهایت سختی و غلظت خواهد بود.

     سوال چهارم

    علّت اصلی ورود به جهنّم چیست؟

    علّت اصلی ورود به جهنّم، تبعیّت از شیطان است. امّا این پیروی اجباری نیست و انسان مخلص از وسوسه‌های شیطان خود را حفظ می‌كند.

    ـ قرآن كریم می‌فرماید:

    « اِنَّ عِبَادیِ لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ اِلاَّ مَنِ اتَّبْعَكَ مِنَ الْغَاویِنَ» ؛‌هرگز تو را بر بندگان با اخلاص من غلبه نخواهد بود و اقتدار تو بر افراد نادان و گمراهی است كه پیرو تو می‌شوند.سوره حجر آیه  42

    سوال پنجم

    آیا بدن ضعیف انسان، طاقت این نوع عذاب‌ها را دارد؟

    اگرچه بدن انسان در قیامت همین بدن جسمانی دنیایی است، ولی به قدرت خداوند طوری در آخرت سخت و محكم می‌شود كه با بدن دنیایی قابل مقایسه نیست.

    بدن اخروی در لطافت و غلظت، تابع لطافت و غلظت نفسی است كه به آن تعلق دارد؛ یعنی دل مؤمن در نهایت لطافت و نرمی و زیبایی و نفس و دل كافر، در نهایت سختی و غلظت است؛ چراكه در مقابل حق خاضع نبوده است. پس در آخرت هم بدنش مثل نفسش در نهایت سختی و غلظت خواهد بود.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [دوشنبه 1396-09-27] [ 11:50:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      جهنمی نشوید.    

    سه گروهی که جهنم با آنها حرف میزند.

    1) زمامداران ظالم:

    ای كسانی كه خداوند شما را حاكمیّت بخشید ، امّا با مردم عادلانه رفتار ننمودید! سپس آنان را مثل پرنده‌ای كه دانه‌ی كنجـد برمی‌چیند، می‌بلعد.

    2) خوانندگان قرآن و علمای بی‌عمل:

    ای كسانی كه خود را بین مردم پاک و درست كار جلوه می‌دادید، امّا به دور از چشم مردم و در پیشگاه خداوند مرتكب گناه می‌شدید، پس آن‌ها را در آتش فرو می‌برد.

    3) ثروتمندان:

    پروردگارت به تو مال زیادی بخشید ولی هنگامی كه مردم فقیر مبلغ ناچیزی از تو قرض خواستند تو از روی بخل ندادی، پس او را هم می‌بلعد.    حدیث از خصال صدوق( ص111)

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 11:16:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      چند مورد از خاطرات امام خمینی (ره)    

    دوستان قدیمی

    یکی از شب ها در حرم مطهر امیرالمؤمنین( علیه السلام)،جماعتی از دانشجویان مسلمان اروپا برای دیدار با امام آمده بودند، که ظاهر آنها، یک ظاهر ناپسندی در محیط ما بود؛ چه از نظر وضع و قیافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت؛ اما ما شاهد بودیم.که امام به گونه ای با آنان برخورد کرد. که گویی با دوستان قدیمی اش نشسته و مشغول صحبت است. آنها آن چنان مجذوب امام بودند، که پس از چند دقیقه صحبت، با یک دنیا نیرو، ایمان و امید، از کنار وی برخاستند. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 278.

    ورزش را دوست داشت

    امام ورزش را دوست داشت؛ ولی رشته خاصی را ترجیح نمی داد؛ شاید بشود گفت که به کشتی و ورزش باستانی، بیشتر علاقه داشت؛ ولی ژیمناستیک، بیشتر از سایر ورزش ها، نظر ایشان را جلب می کرد. در پرش طول و ارتفاع، خودش در کودکی تمرین می کرد و دو دست و یک پای او بر اثر همین ورزش، شکسته بود. بیش از ده جای سر و چند جای پیشانی وی نیز شکستگی داشت. امام تا همین اواخر روزی یک ساعت و نیم پیاده روی می کرد و حرکت های ورزشی را به راحتی انجام می داد و مرتب حرکاتی را که پزشکان برای کمردرد و پادرد، تجویز کرده بودند، انجام می داد. پا به پای آفتاب، ج 1، ص 81، ج، ص 170.

    انگار وارد بهشت شده اید
    وارد اتاق امام که می شدید، انگار وارد بهشت شده اید؛ چون بوی عطر می داد؛ به خاطر این که او چند بار عطر استفاده می کرد. گاهی ما در منزل، کار آشپزخانه را انجام می دادیم و بعد چراغ را خاموش می کردیم و می رفتیم خدمت امام؛ وقتی می نشستیم، امام سرش را برمی گرداند و می گفت: ناهار فلان خورشت را دارید؟ غیرمستقیم می خواستند بگویند، که بوی سبزی می دهی؛ البته هیچ وقتی چیزی به ما نمی گفتند؛ حتی یک دفعه گفتم: شما چقدر باید ما را تحمل کنید؛ چون نمی خواستند خلاف بگویند، می گفتند: خوب تحمل می کند.برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 162.

    بهترین عطر را انتخاب می کرد
    امام نمونه کامل ساده زیستی، قناعت و صرفه جویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو، آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود.

    وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا می کردند، امام تنها در این زمینه بود، که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترین ها را انتخاب می کرد.همان، ص 163.

     همیشه لبخند داشت
    معمولاً اوقات استراحت امام، به آن جا می رفتیم؛ گاهی اوقات قبل از نماز مغرب و عشا و گاهی بعد از اخبار و گاهی هم صبح ها قبل از رفتن به مدرسه. وقتی وارد اتاق وی می شدم، احساس می کردم که امام، سراپا غرق در شادی شده و با لبخند، جواب سلام مرا می دهد. این لبخند شیرین آقا هیچ گاه فراموشم نخواهم شد؛ البته امام در هنگام دیدار با هر یک از نزدیکان خویش، همین گونه عمل می کرد و هیچ تفاوتی در ابراز علاقه اش دیده نمی شد.برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج1، ص 18.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [یکشنبه 1396-09-26] [ 02:31:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      یکی از خاطرات ابراهیم در زورخانه    

    اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم با ورزش باستانی آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن می رفت. حاج حسن توکل معروف به حاج حسن نجار، عارفی وارسته بود. او زورخانه ای نزدیک دبیرستان ابوریحان داشت. ابراهیم هم یکی از ورزشکاران این محیط ورزشی ومعنوی شد.

    حاج حسن،ورزش را با یک یا چند آیه قرآن شروع می کرد. سپس حدیثی می گفت و ترجمه می کرد. بیشترشب ها، ابراهیم را می فرستاد وسط گود، او هم در یک دور ورزش، معمولا یک سوره قرآن دعای توسل ویا اشعاری در مورد اهل بیت می خواند وبه این ترتیب به مرشد هم کمک می کرد.

    از جمله کارهای مهم در این مجموعه این بود که، هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسید، بچه ها ورزش را قطع می کردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند. به این ترتیب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب درس ایمان واخلاق رادر کنار ورزش به جوان ها می آموخت.بارها می دیدم ابراهیم، با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند، و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می شد. آنها را جذب ورزش می کرد وبه مرور به مسجد وهیئت می کشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب وکارهای خلافش می گفت. اصلان چیزی از دین نمی دانست. نه نماز ونه روزه به هیچ چیز هم اهمیت نمی داد حتی می گفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته ام. به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم اینها کی هستند دنبال خودت می یاری! با تعجب پرسید: چطور چی شد؟ گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می کرد. از مظلومیت امام حسین (ع) وکارهای یزید می گفت. این پسر هم خیره خیره وبا عصبانیت گوش می کرد. وقتی چراغ ها خاموش شد به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحش های ناجور به یزید می داد!!

    ابراهیم داشت با تعجب گوش می کرد. یکدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا هیئت نرفته وگریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین (ع) که رفیق بشه تغییر می کنه. ما هم اگراین بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. اویکی از بچه های خوب ورزشکار شد. در کتاب ابراهیم هادی جلد 1

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 02:20:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 5 6 7 8 9 10 ...11 ...12 13 14 ...15 16 »
     
    •  خانه