شب نشینی با خدا


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

شب نشینی با خدا


جستجو


موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    پیوندهای وبلاگ

  • salary76
  • salary76
  •  
       
      مسلمان و کتابی    

    در آن ایام،شهر کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود.در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز،به استثناء قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته بود، که،چه فرمانی صادر می کند و چه تصمیمی می گیرد.

    در خارج این شهر دو نفر،یکی مسلمان و دیگری کتابی(یهودی یا مسیحی یا زردشتی)،روزی در راه به هم برخورد کردند. مقصد یکدیگر را پرسیدند.معلوم شد که مسلمان به کوفه می رود و آن مرد کتابی در همان نزدیکی،جای دیگری را در نظر دارد که برود.توافق کردند که چون در مقداری از مسافت راهشان یکی است با هم باشند و با یکدیگر مصاحبت کنند.

    راه مشترک،با صمیمیت،در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد.به سر دو راهی رسیدند.مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این طرف که او می رفت آمد.

    پرسید:مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟-چرا.

    -پس چرا از این طرف می آیی؟راه کوفه که آن یکی است.

    -می دانم،می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم.پیغمبر ما فرمود:«هرگاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند.»اکنون تو حقی بر من پیدا کردی.من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم،و البته بعد به راه خودم خواهم رفت.

    -اوه،پیغمبر شما که اینچنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد و به این سرعت دینش در جهان رایج شد،حتما به واسطه همین اخلاق کریمه اش بوده.

    تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید که برایش معلوم شد این رفیق مسلمانش خلیفه وقت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده.طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فدا کار اصحاب علی علیه السلام قرار گرف. اصول کافی،ج 2،باب «حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر»،صفحه 670

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [چهارشنبه 1396-09-29] [ 03:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      در رکاب خلیفه    

    علی(علیه السلام) هنگامی که به سوی کوفه می آمد وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند.

    کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می کند،به استقبالش شتافتند. هنگامی که مرکب علی به راه افتاد آنها در جلو مرکب علی (علیه السلام) شروع کردند به دویدن.علی آنها را طلبید و پرسید: «چرا می دوید،این چه کاری است که می کنید؟!»-این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می کنیم.این،سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است.

    -این کار شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می کشاند.همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می کند خودداری کنید.بعلاوه این کارها چه فایده ای به حال آن افراد دارد   نهج البلاغة،کلمات قصار،شماره 37.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 03:04:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      خواهش دعا    

    شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

    «درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد،که خیلی فقیر و تنگدستم.»

    امام:«هرگز دعا نمی کنم.»

    -چرا دعا نمی کنید؟!

    «برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است.خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید.اما تو می خواهی در خانه خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی!»  کتاب داستان راستان

     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 02:59:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      منتظر ظهوریم آقا جان    

     تقویم ، شرمسار هزاران نیامدن         یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن

    این قصه مال توست بیا مهربانترین!       کاری بکن چقدر به میدان نیامدن؟

    این خانه ی پر از گلِ پژمرده هم هنوز       عادت نکرده است به مهمان نیامدن
      

    باران بدونِ آمدنش نیست بی گمان       مرگ است در تصور باران ، نیامدن

    اما تو با نیامدنت نیز حاضری        کم نیست از تو چیزی ازین سان نیامدن

    شیاء خانه جمله ی تاریکِ رفتن اند:      آیینه ، عکس ، پنجره ، گلدان ،

     

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 02:36:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      چکار کنم بهشتی شوم.    

    پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آورد در حالی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم آنجا بودند.عمر گفت:یا رسول الله این فرد (همان فردی که همراهش بود) از شما نقل کرده است که:

    مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ دَخَلَ الْجَنَّة

    هر کس بگوید لا اله الا الله، محمد رسول الله وارد بهشت می‌شود.

    عمر در ادامه می‌پرسد:وَ هَذَا إِذَا سَمِعَهُ النَّاسُ فَرَّطُوا فِی الْأَعْمَالِ، أَ فَأَنْتَ قُلْتَ ذَلِکَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ

    آیا واقعاً این گونه است؟ اگر اینگونه باشد مردم در اعمالشان افراط می‌کنند؟! (مشغول گناه می‌شوند)

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب می‌فرمایند:نَعَمْ، إِذَا تَمَسَّکَ بِمَحَبَّةِ هَذَا وَ وَلَایَتِهِ.

    بله! (اما با یک شرط) به شرط اینکه به محبت و ولایت این شخص متمسک باشد. (اشاره می‌کنند به امیرالمؤمنین علیه السلام)

    چطور بدانیم که آیا بهشتی هستیم یا نه؟

    مسلماً هر كسی وضعیت و موقعیت خود را از دیگری بهتر می داند و می شناسد. خداوند در این باره می فرماید: الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره؛ انسان بر نفس خویش بصیر و آگاه است هرچند كه در مقام بیان، عذر و توجیه می آورد. این بدان معناست كه هر كس می داند در كدام مرحله و مقام می باشد.
    بنابراین، هر كسی با نگاهی به خویشتن خویش می تواند وضعیت بهشتی و یا دوزخی بودن خود را به دست آورد. حتی به سادگی می تواند از مذبذب بودن خود نیز آگاه گردد ،كه در این صورت باید در انتظار مردان اعراف نشین باشد، كه دستگیر و شفیع وی گردند.
    با این همه قرآن راه هایی را برای شناسایی وضعیت هر شخص نسبت به آینده خود بیان می كند. این نشانه ها در حقیقت مجموعه فضیلت ها و منش هایی است، كه در طول فرآیندشدن، كسب كرده است.البته از آن جایی كه شیطان به عنوان دشمن آشكار، همیشه دركمین آدمی است ،و هواهای نفسانی نیز به عنوان ستون پنجم به شیطان یاری می رساند، این امكان وجود دارد كه انسان موقعیت خویش را از دست دهد و درجایگاهی پست تر از آن چه بوده قرارگیرد، ولی این اتفاق كم می افتد و عموم كسانی كه در طریقت حقیقت قرارگرفته اند می توانند امید داشته باشند كه با عنایت و فضل الهی از این میدان های سهمگین به سلامت بیرون آیند.
    هركسی به سادگی می تواند دریابد كه درچه موقعیتی است و افزون براین كه جایگاه خود را درآخرت بشناسد، می تواند حتی دریابد كه در كدام درجه بهشت از درجات و بهشت ها قرار گرفته است.
    این نشانه ها در منش، كنش و واكنش های شخص به خوبی قابل ردگیری و شناسایی است؛ چنان كه با نشستن و برخاستن با وی و سخن گفتن درحوزه اندیشه و تفكر می توان بینش و نگرش بهشتی را از كلام و سخن او شناخت. به سخن دیگر سیما و سیرت فرد، خود بهترین گواه بر بهشتی بودن اوست؛ زیرا در مقام باور و عمل، به چیزی جز رضایت و رضوان الهی توجه ندارد و تنها رضای خداوند را در نگرش و عمل خویش می جوید.
    اصولا حضور در بهشت برای كسانی كه اهل گناه و معصیت هستند مقدور نیست. از این رو می توان گفت كسانی كه اهل اجتناب از گناه و معصیت هستند، نشانه های خوشبختی و سعادت اخروی را هم اكنون می تواند ناظر باشند. خداوند در آیاتی چون 68 و 75 سوره فرقان به پرهیز از گناه به عنوان عامل دست یابی به بهشت سخن می گوید. این بدان معناست كه انسانی كه خود را همواره نسبت به گناه و معصیت دور می بیند و گرایشی به آن ندارد، اهل بهشت می باشد.
    از این رو قرآن در آیات 31 و 32 سوره ق مواظبت شخص بر ترك گناه و ورود به جرگه متقین را موجب راهیابی شخص به بهشت معرفی می كند.
    چنین انسان هایی اهل احسان و نیكوكاری نسبت به همه كس و همه چیز هستند. برای ایشان این معنا ثابت است كه در مقام متاله بودن می بایست در نقش ربوبیت عبودی ظاهر شوند و دستگیر و یار و یاور دیگران بلكه همه موجودات هستی باشند؛ زیرا احسان و ربوبیت،خود بیانگر و نشانه ای از خلافت الهی انسان است. به این معنا كه شخص خود را در مقام متاله ای می بیند كه لازم است در مقام ربوبیت طولی درنقش پروردگاری ظاهر شود و احسان و توجه خاصی به دیگران داشته باشد.
    آیات بسیاری از قرآن این نشانه بهشتی بودن را بیان می كند كه می توان به آیاتی چون 133 و 134و 148 سوره آل عمران و 85 سوره مائده و 100 سوره توبه و مانند آن اشاره كرد

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 02:11:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 5 6 7 8 9 ...10 ...11 12 13 ...14 ...15 16 »
     
    •  خانه